My LovE Tanhaei
تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ....
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!

غربت آن نیست که تنها باشی / فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب / در به در ، در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل / در میان همه کس یکه و تنها باشی

مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم

اگر می دونستی چقدر تنهام برام اشک می ریختی
و اگر می دانستی که همیشه اشک می ریزم هرگز تنهام نمی زاشتی

می گــویند: دنیــــا بی وفــاســت؛
امـــا..... قدرش را بدانید!
مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!!

تکیه به شونه هام نکن. من از تو افتاده ترم/ما که به هم نمی رسیم.بسه دیگه بزار برم/کی گفته بود به جرم عشق.یه عمری پرپرت کنم/حیف تو نیس کنج قفس.چادر غم سرت کنم/من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها/نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها/من عاشقم همین و بس.غصه نداره بی کسیم/قشنگیه قسمت ماست که ما به هم نمیرسیم.....


رفــته ای ؟
بـه دَرکــ !
هنــوز هـــمـ بهـــتریـ ـن هـا وجــ ـود دارنــ ـد
دنــبال کســ ـی خواهــ ــمـ رفــ ـت کـ ـه مــرا
بـ ـه خاطــ ـر خــودم بـ ـخواهـ ـد
نـ ـه زاپـ ـاســی برای بازیــ ـچــ ـ ـه بودن

بور میکنم, هر روز ,از نیمکت های خالی پارک,طوری که انگار کسی,در نیمکت های آخر,انتظارم را می کشد,به آن جا میرسم,باید وانمود کنم که ,باز هم دیر رسیده ام

ومن دراستانه نگاه تو خودم را وخودم را باختم بی انکه تو بدانی وچه ساده وحقیرانه به چشمانت نگرستم شاید راز نگاه گنگم را بفهمی اما افسوس…

ےima |